کد مطلب:77732 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:111

نامه 009-به معاویه











و من كتاب له علیه السلام الی معاویه،

یعنی و از مكتوب امیرالمومنین علیه السلام است به سوی معاویه:

«فاراد قومنا قتل نبینا و اجتیاح اصلنا و هموا بنا الهموم و فعلوا بنا الافاعیل و منعونا العذب و احلسونا الخوف و اضطرونا الی جبل وعر و او قدوا لنا نار الحرب، فعزم الله لنا علی الذب عن حوزته و الرمی من وراء حرمته، مومننا یبغی بذلك الاجر و كافرنا یحامی عن الاصل و من اسلم من قریش خلو مما نحن فیه بحلف یمنعه، او عشیره تقوم دونه، فهو من القتل بمكان امن.

و كان رسول الله صلی الله علیه و آله اذا احمر الباس و احجم الناس، قدم اهل بیته فوقی بهم اصحابه حر السیوف و الاسنه، فقتل عبیده بن الحارث یوم بدر و قتل حمزه یوم احد و قتل جعفر یوم موته و اراد من لو شئت ذكرت اسمه مثل الذی ارادوا من الشهاده، ولكن آجالهم عجلت و منیته اخرت.»

یعنی پس اراده كردند طایفه ی ما قریش كشتن پیغمبر ما را و بركندن و منقطع ساختن اصل ما را و اراده كردند درباره ی ما اراده های بسیار و كردند با ما كارهای بسیار و منع كردند از ما عیش را و لازم ما ساختند ترس را و مضطر گردانیدند ما را به سكنی كردن كوه درشتی كه شعب ابوطالب باشد در مكه و برافروختند از برای ما آتش جنگ را، پس اراده كرد خدا از برای ما بر دفع كردن دشمنان از اطراف پیغمبر ما و برانداختن دشمنان از عقب احترام او، یعنی محافظت كردن حرمت او در حالتی كه مومن طایفه ی ما مثل ابوطالب و حمزه طلب می كردند به آن دفع كردن، اجر را و كافر ما مثل عباس و سایر بنی هاشم، حمایت می كردند اصل و نسب را و كسی كه اسلام آورده بود از سایر قریش، خالی بود از مشقتهایی كه ما در آن بودیم، یا به سبب قسم خوارگی كه با مشركان داشت

[صفحه 1025]

بازمی داشت او را از شر ایشان، یا به سبب قبیله كه می ایستادند نزد او، پس آنكس از كشته شدن در محل امن و سلامت بود.

و بود رسول خدا، صلی الله علیه و آله، كه در وقتی كه سرخ می شد و برمی افروخت آتش جنگ و بازمی ایستادند مردمان از جنگ، پیش وامی داشت اهل بیت خود را، پس وامی پایید به سبب ایشان اصحاب خود را از حرارت و مضرت شمشیرها و نیزه ها، پس كشته شد عبیده پسر حارث پسر عبدالمطلب در روز جنگ بدر و كشته شد حمزه در روز جنگ احد و كشته شد جعفر در روز جنگ موته. و اراده كرد و خواست كسی كه اگر بخواهم ذكر می كنم نام او را، یعنی نفس نفیس امیرالمومنین علیه السلام، مانند آن چیزی كه خواستند آن اشخاص مقتولین از شهید شدن و لكن اجلها و مرگهای ایشان مقدر بود در زود رسیدن و مرگ آن كس كه امیرالمومنین علیه السلام باشد مقدر بود در تاخیر و دیر رسیدن.

«فیا عجبا للدهر اذ صرت یقرن بی من لم یسع بقدمی و لم تكن له كسابقتی التی لایدلی احد بمثلها، الا ان یدعی مدع ما لااعرفه و لا اظن الله یعرفه و الحمد لله علی كل حال.»

و اما ما سالت من دفع قتله عثمان الیك، فانی نظرت فی هذا الامر فلم اره یسعنی دفعهم الیك و لا الی غیرك. و لعمری لئن لم تنزع عن غیك و شقاقك، لتعرفنهم عن قلیل یطلبونك، لایكلفونك طلبهم فی بر و لا بحر و لا جبل و لا سهل، الا انه طلب یسووك وجدانه و زور لایسرك لقیانه و السلام لاهله.»

یعنی ای تعجب من از برای روزگار در وقتی كه گردیده ام كه همسر گردانیده شده است با من كسی كه سعی و تلاش نكرده است در دین به پای من و به قدر من و نباشد از برای او مانند فضیلت و شرف من در اسلام، آن فضیلتی كه نزدیكی نمی جوید احدی به مثل آن مگر اینكه ادعا كند ادعاكننده ای چیزی را كه من نشناخته باشم آن را و گمان ندارم خدا را كه بشناسد آن را، یعنی یقین دارم كه نیست آن چیز تا بشناسد خدا آن را و شكر و سپاس از برای خداست بر هر حالی از احوال.

و اما آن چیزی كه درخواست كردی تو از فرستادن كشندگان عثمان به سوی تو، پس به تحقیق كه فكر كردم در این امر پس ندیدم كه در وسع من و در خور من باشد فرستادن

[صفحه 1026]

ایشان به سوی تو و نه به سوی غیر تو، زیرا كه جمعی كثیر و جمی غفیر دوست و یار و یاور ایشان باشند و سوگند به حیات خودم كه اگر مفارقت نكنی از طغیان و سركشی تو و شقاق و خلاف تو، هر آینه خواهی شناخت ایشان را در اندك زمانی در حالتی كه طالب تو باشند، به كلفت و مشقت نیندازند تو را در طلب كردن ایشان در صحرا و دریا و در كوه و دشت، مگر طلب كردنی كه بدحال گرداند تو را حصول آن و زیارت كردنی كه خوش حال نگرداند تو را بر خوردن آن. و سلام باد از برای اهل سلام.

[صفحه 1027]


صفحه 1025، 1026، 1027.